تصاویری از عزیزان سیل زده
تصاویری از مردم سیل زده شعیپیه شوشتر
تصاویری از مردم سیل زده شعیپیه شوشتر
فضیلت_صلوات
? پیامبر اکرم ص ؛
هیچ دعائی به مرحلهاجابت نمیرسد
مگر اینکه دعا کننده ،
بر محمد و آل محمدصلوات فرستد
? وسایل الشیعه ج 7ص 96
? اللهم صل علی محمد و آل محمد ?
خلاصه داستان مباهله
اِنَّ مَثَلَ عیسی عِنْدَ اللّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ* الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُنْ مِنَ الْمُمْتَرینَ* فَمَنْ حآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْنآءَنا وَ أَبْنآءَکُمْ وَ نِسآءَنا وَ نِسآءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبین) سوره آل عمران آیات 59 - 61(
بیشک داستان عیسی نزد خدا مانند داستان آدم است که او را از خاک آفرید سپس به او گفت: باش پس موجود شد. حق از سوی پروردگار توست پس، از شککنندگان نباش. پس هر کس با تو درباره او (عیسی) پس از دانشی که بر تو آمده ستیز کند، پس بگو: بیایید فرزندان ما و فرزندان شما و زنان ما و زنان شما و جانهای ما و جانهای شما را بخوانیم سپس مباهله (دعا و زاری) کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهیم.
گروهی از مسیحیان نجران همراه با چند تن از علما و اسقفهایشان مانند «عاقب» و «سید» برای تحقیق پیرامون حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله و مباحثه و مناظره با او به مدینه آمدند. آنها به خدمت پیامبر رسیدند و مناظره را شروع کردند، آنها ضمن سخنان خود عیسی علیهالسلام را پسر خدا معرفی نمودند و دلیل آنها همان تولد عیسی بدون پدر بود.
خداوند در پاسخ آنها اظهار میدارد که داستان عیسی نزد خداوند همچون داستان آدم است که او را از خاک آفرید، یعنی اگر عیسی پدر نداشت آدم هم پدر و مادر نداشت و اگر بنا باشد که عیسی را به خاطر آن ویژگی پسر خدا بدانند، باید درباره آدم نیز چنین عقیدهای داشته باشید، بلکه آدم اولی است. درحالی که هر دو نفر مخلوق خدا هستند و خداوند با قدرت خود آنها را به طور غیر معمول آفریده است.
من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده میشود، با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.
خداوند پس از بیان این مطلب مهم، جهت آرامش خاطر پیامبر اسلام، او را به این خطاب مفتخر میسازد که حق از جانب پروردگار توست و تو از شککنندگان نباش. البته پیامبر در حق و حقیقت شک نداشت واین خطاب تنها برای آرامش دل او و داشتن اطمینان بیشتر نازل شده است تا هرگز در برابر مسیحیان نجران که با آن حضرت مباحثه و مناظره میکردند، کم نیاورد.
وفد نجران این پاسخ را که واقعاً مستدل و منطقی بود نپذیرفتند و لذا پیامبر به دستور خداوند، آنها را به «مباهله» دعوت کرد. به این صورت که آنها عزیزان خود مانند فرزندان و زنان و جانهایشان را بخوانند و اینها نیز چنین کنند و روبروی هم قرار بگیرند و هر دو گروه دست به دعا بردارند و در پیشگاه خدا تضرع و زاری نمایند و طرف دیگر را نفرین کنند و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار بدهند.
این عمل را «مباهله» میگفتند و اگر با شرایط خاص خود انجام میگرفت، طرفی که ناحق بود گرفتار نفرین میشد و عذاب الهی بر آنان نازل میگشت و مسلم است تنها کسانی به مباهله حاضر میشوند که به عقیده خود اطمینان کامل داشته باشند.
وقتی پیامبر آنها را به مباهله دعوت کرد و آنها اطمینان خاطر و ثبات قدم پیامبر را دیدند از او یک شب مهلت خواستند تا در اینباره بیندیشند. آنها به قرارگاه خود برگشتند و راجع به پیشنهاد پیامبر با همدیگر مشورت کردند. اسقف بزرگ آنها گفت:
فردا بنگرید اگر محمد با نزدیکان و خانواده خود برای مباهله آمد، از مباهله با او خودداری کنید ولی اگر با اصحاب خود آمد با او مباهله کنید.
فردای آن روز حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله را دیدند که همراه با حسن و حسین علیهماالسلام به عنوان فرزندان؛ و فاطمه زهرا علیهاالسلام به عنوان زنان؛ و علی علیهالسلام به عنوان جان پیامبر برای مباهله میآید. نصاری از ترکیب این گروه پرسیدند، به آنها گفته شد آن مرد علیبنابیطالب است که داماد پیامبر و عزیزترین شخص پیش اوست و آن دو کودک حسن و حسین نوههای پیامبر هستند و آن زن دختر پیامبر است که بسیار دوستش میدارد.
ابوحارثه اسقف وفد نجران که این منظره را دید، گفت:
به خدا قسم که همانند پیامبران به مباهله آمده است و چون به او گفتند که مباهله را شروع کند گفت:
من در برابر این چهرهها جرئت مباهله ندارم و میترسم راستگو باشد که در این صورت اگر مباهله کنم یک سال نمیگذرد مگر اینکه در دنیا هیچ نصرانی پیدا نمیشود. آنگاه خطاب به پیامبر اسلام گفت: ای ابوالقاسم ما با تو مباهله نمیکنیم و با تو مصالحه میکنیم.
این بود که صلحنامهای میان دو طرف نوشته شد و طبق آن، نصارای نجران متعهد شدند که هر سال دوهزار دست لباس که هر یک به قیمت تقریبی چهل درهم باشد
به مسلمانان بدهند و نیز اگر جنگی اتفاق افتاد سی عدد زره جنگی و سی عدد نیزه و سی رأس اسب به عنوان امانت در اختیار مسلمانان قرار بدهند که پس از جنگ به خودشان عودت داده شود.
روایت شده است که اسقف نجران گفته بود:
من قیافههایی را میبینم که اگر از خدا بخواهند که کوه را از جای خود بکَند، کوه کنده میشود، با آنان مباهله نکنید که هلاک میشوید و تا روز قیامت یک نصرانی در روی زمین پیدا نمیشود. و پیامبر گفته بود: به خدا قسم اگر مباهله میکردند، به صورت میمون و خوک مسخ میشدند و در میان آتش میسوختند و سالی نمیگذشت مگر اینکه تمام نصاری هلاک میشدند.
و نیز روایت شده که گروه نصاری به نجران برگشتند. چندی نگذشت که عاقب و سید خدمت پیامبر رسیدند و مسلمان شدند و هدایایی به آن حضرت تقدیم کردند.
در اینجا به ذکر چند نکته میپردازیم:
1. مباهله، مخصوص پیامبر نبود و در هر زمان کسی که به مرام و عقیدهخود اطمینان کامل دارد، میتواند مباهله کند و البته در موضوعات کوچک نباید مباهله کرد، بلکه مباهله مخصوص موارد مهمی است که اساس دین در خطر باشد.
2. هر چند که در آیه شریفه، «نسائنا» و «انفسنا» به صورت جمع آمده ولی به اجماع مفسران، پیامبر خدا فاطمه زهرا علیهاالسلام را به عنوان مصداق «نسائنا» و علی بن ابیطالب علیهالسلام را به عنوان مصداق «انفسنا» آورد و این منقبتی عظیم و فضیلتی بزرگ برای حضرت علی علیهالسلام است که پیامبر از او به عنوان جان خود یاد میکند و هیچ کس جز علی این فضیلت را ندارد.
این منقبت برای اهل بیت علاوه بر منابع شیعی، در بیشتر روایات اهل سنت هم نقل شده است که دو نمونه آن نقل میشود:
عامربن سعد میگوید: وقتی این آیه (آیه مباهله) نازل شد، پیامبر صلیاللهعلیهوآله علی و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام را خواند و گفت:
«خدایا اینها اهل بیت من هستند » (1)
از سُدِّی در تفسیر آیه (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم) نقل شده که پیامبر صلیاللهعلیهوآله دست حسن و حسین و فاطمه علیهمالسلام را گرفت و به علی علیهالسلام گفت: تو هم با ما بیا او هم با آنها خارج شد ولی نصاری در آن روز نیامدند و گفتند ما میترسیم که این شخص پیامبر باشد و دعای پیامبر مانند دیگران نیست و لذا آن روز نیامدند و پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: اگر میآمدند، آتش میگرفتند. پس با پیامبر مصالحه کردند… (2)
3 ـ نجران نام شهری در یمن بود که مرکز مسیحیان آن منطقه بود و در آنجا معبدی داشتند که مورد احترام همه مسیحیان بود و به آنجا کعبه نجران میگفتند و راهبان واسقفهای بزرگ نصارای منطقه در آنجا بودند و هیئتی که به مدینه برای دیدار با حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله آمد از علمای همانجا بودند و به طوری که دیدیم، حاضر به مباهله نشدند و با پیامبر مصالحه کردند.
نپذیرفتن واقعیت و خیالپردازی افسردگی را به دنبال دارد
علی علیهالسلام میفرماید:
«واقعیت را بپذیر و از خیالپردازری و دلواپسی پرهیز کن که ناامید میشوی و از تلاش باز میمانی و افسردگی تو را فرا میگیرد».
«ایّاک والجَزَع فانّه یقطعُ الأمل و یضعف العمل و یورث الهمَّ» (3)
پی نوشت:
حاکم نیشابوری، المستدرک، ج 3 ص 150
تفسیر طبری (جامع البیان) ج 3 ص 300
میزان الحکمة، ترجمه سید رضا شیخی، ج3، ش 37
اثار گناه
#اثارگناه
??????????
مانع معرفت است:
یكی از موانع معرفت، گناه است كه بر عقل و فطرت تأثیر گذاشته و باعث انحراف از حق و ظرافتهای خلقت میگردد.«و لكن قَسَت قلوبهم و زین لهم الشیطان ما كانوا یعملون؛ ولی دلهایشان سخت شده و شیطان آنچه را انجام میدادند برایشان آراسته است».
?سوره انعام، ایه 43
?كی كجی كردی و كی كردی تو شر
?كـه نـدیــدی لایقــش در پی اثـر
?كی فـرستـادی دمی بــر آسمـان
?نیـكیی كز پی نیــامـد مثــل آن
و امام صادق (ع) میفرماید:«?اذا اذنب الرجل خرج فی قلبه نكتةسوداء فان تاب انمحت و ان زاد زادت حتی تغلب علی قلبه فلا یفلح بعدها ابداً؛? هنگامی كه انسان گناه میكند، نكته سیاهی در قلب او پیدا میشود، اگر توبه كند محو میگردد و اگر بر گناه بیفزاید زیادتر میشود تا تمام قلبش را فرا گیرد و بعد از آن هرگز روی رستگاری را نخواهد دید»
. ?اصول كافی، ج 3، ص
?صد جوال زر بیاری ای غــنی
?حـق بگوید دل بیار ای منـحنی
?ننگرم در تـو در آن دل بـنـگرم
?تحفه او را آور ای جـان بر درم
یازهرا:
قدمه:
شوشتر شهری است باستانی باقدمت 8000سال که دارای اثار باستانی بی نظیری مانند اسیاب های ابی وپل بند شادروان وسد
بند میزان و قلعه ی سلاسل و …..میباشد (که در این وبلاگ به طور مفصل درباره ی این اثار صحبت خواهیم کرد).وجود
همه ی این اثار شوشتر را به یکی از قدیمی ترین شهر های ایران تبدیل کرده است.
در ضمن این را هم باید بدانیم که اثار باستانی تنها اهمیت این شهر نیست .همانگونه که میدانیم شوشتر از گذشته به دارالمومنین معروف بوده و این لقب نشئت گرفته ازوجودعلما و روحانیون بزرگی بوده که در این شهر زندگی می کردند از جمله: حاج شیخ جعفر شوشتری و حاج سید نعمت الله جزایری و حاج شیخ محمدتقی شیخ شوشتری و حاج سید محمد رضا ال طیب و…. و دانشمندانی همچون حکیم وفایی و سهل ابن عبدالله وبزرگانی دیگر در این شهر زندگی میکرده است.که اثار و
تألیفات بسیاری از انها به جا مانده است.
حال با توجه به اهمیت این شهر چرا سخنی همچون گذشته ازاین شهر نیست؟ چه چیزی باعث این مسئله شده است؟چرا شهرهای باستانی دیگرهمچون همدان و اصفهان ویزد پیشرفت کرده اند اما شوشتر نسبت به انها بسیار عقب مانده(ممکن است بگویید که این شهر ها مرکز استان هستند!!! اما باید یاد اور شوم که شوشترهم در گذشته مرکز استان بوده درضمن در حال حاضر
شهرهایی داریم که مرکز استان نیستند اما توجه زیادی به انها می شود مانند کاشان و…)
به نظر شما جایگاه این شهر را در گذشته از یاد نبرده ایم؟ شهری که در عهد ساسانی جزمهم ترین شهرهای ایران بوده ویکی ازشهر های صنعتی بزرگ جهان تا قبل از انقلاب صنعتی اروپا به حساب می امده انگار یادمان رفته که پارچه ی مقدس کعبه زمانی درشهرستان شوشتردر کارگاه های پارچه بافی که به نام (دیبا) معروف بوده دراین شهر تولید و به سرزمین خانه ی خدا فرستاده می شد واگر از جنبه ی اقتصادی به ان بنگریم این پارچه به کشورهای دیگری مانند روم ویونان و …. صادر می شد.
بعضی ازشهرها به خاطر موقعیت مذهبی پیشرفت میکنند بعضی به علت نزدیکی به اب وبرخی به علت جاذبه ی گردشگری
اما می توان بدون اغراق گفت شوشتر با کوچکی خود از نظر اندازه نسبت به شهرهای بزرگ تمام شرایط بالا را برای پیشرفت دارد.اما چرا ما پیشرفت انچنانی نمی بینیم!!!؟
حال این سوال ها برای ما به وجود می اید که:
1-ایا شرایط کنونی شهر ما مانند گذشته است؟
2-ایا مردم این شهر از لحاظ سیاسی واجتماعی و اقتصادی به حق واقعی خود رسیده اند ؟
3-ایا در زمینه عمران وابادی پیشرفت کرده ایم؟
امع شوشتر
مسجد جامع شوشتر از بناهای تاریخی و اسلامی این شهر و استان خوزستان است.
ساخت این مسجد در شهر باستانی شوشتر بعد از فتح مسلمانان و اسلام آوردن مردم، در سال 254 قمری در زمان سیزدهمین خلیفه عباسی «المعتزبالله المتوکل» که در زمان امام حسن عسکری (ع) خلافت میکرد، آغاز شد.
هرکدام از خلفای عباسی که در مسجد کارهایی را انجام داده است کتیبه ای از کار خود به یادگار گذاشته است. مسجد در گذشته دارای تعداد بیشتری کتیبه گچی و سنگی بوده اما در تعمیرات دهه 40 و بعد از آن از بین رفته است.
سمت شمال مسجد 12 ردیف ستون و سمت جنوب آن 8 ستون وجود دارد و بلندی آنها به 5 متر میرسد.از مشاهده قوس طاق ها و ایوان رفیع و شبستان آن که به شیوه معماری دوره ساسانی ساخته شده است، قدمت بنا و تعلق آن به اوائل اسلام تا حدودی روشن میشود. مسجد دارای حیاط وسیع و ستونهای قطور و بسیار محکمی است به طوری که قطر هر ستون بیش از یک و متر است و بنای آن بیشتر از سنگ و آجر است و دارای منبری قدیمی است که قدمت آن را 700 سال نوشتهاند.
در قسمت راست منبر نوشتههایی به خط کوفی از جنس تخته بریده شده است. ساختمان منارة مسجد را به دوران چوپانیان و شیخ اویس بن شیخ حسن چوپانی نسبت میدهند. بلندی مناره قبل از فرسایش، 26 متر بوده اما هم اکنون در حدود 18 متر است.
مسجد دارای حیاط وسیع و ستونهای قطور و بسیار محکمی است به طوری که قطر هر ستون بیش از 5/1 متر است و بنای آن بیشتر از سنگ و آجر است و دارای منبری قدیمی است که قدمت آن را 700 سال نوشتهاند، در قسمت راست منبر نوشتههایی به خط کوفی از جنس تخته بریده شده است.
مسجد جامع شوشتر دارای دو محراب است که یکی برای اقامه نماز جماعت در فصول سرد سال بوده که در داخل ساختمان مسجد تعبیه شده است و دیگری نیز برای فصول گرم سال در بیرون از ساختمان مسجد ساخته شده است.
این محراب دارای معماری پیش از اسلام بوده است و وجود پایه های پافیلی در کنار این محراب این مهم را تائید میکند.وجود آجر چینی خاص در سقف این محراب باعث شده است که نقش 12 نام علی(ع) در این محراب چشم هر بیننده و اهل نظری را خیره کند. به عبارتی، معماری ویژه این مسجد باعث شده شوشتر در قرون ابتدایی اسلام مرکزیت خاصی داشته باشد.
در مسجد جامع شوشتر دستورات حکومتی و احادیث زیادی در قالب کتیبههای خطی و سنگ نوشته بر دیوار حکاکی و یا نصب شده است.تعداد این کتیبهها به بیش از 40 عدد میرسید که در شرایط کنونی تنها 35 کتیبه از این تعداد باقی مانده است. برخی از این فرامین مانند دستور ممنوعیت شرب خمر و کبوتر بازی در شوشتر بوده که توسط خلیفه وقت صادر شده است
یازهرا:
یازهرا:
امام صادق(ع):
خیر و برکت بیشتر بر محور وجود زن ها می چرخد.[1]
سلام بر فاطمه که آیه ی رحمت بود و مایه ی نعمت،
سلام بر فخر زمین و جوهر دین، سلام بر فاطمه که پرتوی از مهر درخشان و جلوه ای از بذر گل افشان است،
سلام بر فاطمه که شفابخش دل است.
فاطمه علیها السلام متولد می شود؛ خورشیدی که یازده ستاره دنباله دار را در آسمان امامت، مادری کرد.
کسی که سپیده دمان، دیدگان روشنش را سجده می کنند و کوه ها قامتِ قیامت را به احترام برمی خیزند.
فاطمه متولد می شود؛
زنی شگفت که عفتش سرلوحه همیشه زنان تاریخ است.
او می آید و کوچه های مدینه، طلوع گام هایش را به پیشواز می آیند.
بانویی بزرگ که قبیله های زمین، شکوه اساطیری اش را به نماز می ایستند.
او می آید تا دخترانِ زنده به گور شده عرب، غرور زن بودن را از بین خروارها خاک، حِس کنند.
مشرکان، پیامبر را ابتر خواندند و خداوند، فاطمه را کوثر نامید؛
اِنّا اعطیناک الکوثر فَصَلِّ لِرَبِّکَ واْنْحَرْ * اِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر.
خوش آمدی به زمین ای شروع زیبایی.
تو آمدی، همچون باران های بهاری و بی مضایقه باریدی. مهربان تر از همه باران ها.
بهاری شدی که رسالت و امامت را به هم پیوند داد و شکوفه های اسلام را از هجوم بادهای تفرقه در امان نگاه داشت.
تولد تو شبیه ظهور خورشید است.
تو فقط مثل خودت هستی، تو فقط زهرایی(علیهاالسلام) .
بیستم جمادی الثانی هر سال، روزی پر از معنویت است، این روز به یُمن ِ زاد روز بانوی نمونه اسلام، فاطمه زهرا ( سلام الله علیها) ، روز زن و روز مادر نام گرفته است که اگر روزی باید روز زن یا روز مادر باشد،چه روزی والاتر و افتخارآمیزتر از روز ولادت با سعادت فاطمه زهرا سلام الله علیهاست، بانویی كه گل سرسبد تمام بانوان عالم است و افتخار خاندان وحی است .
روز ولادت نور چشم رسول الله ص بر تمام شیعیان مبارک باد
?رجبعلی خیاط مستاجری داشت.که زن وشوهربودندبا 20 ریال اجاره
بعدازچندوقت این زن وشوهرصاحب فرزندشدن
رجبعلی به دیدنشون رفت و به مرد گفت:
” داداش جون فرزند دار شدی خرجت بالاتر رفته، از این ماه به جای ۲۰ ریال ۱۸ ریال اجاره بده، ۲ ریالشم واسه فرزندت خرج کن، این ۲۰ریال رو هم بگیر اجاره ی ماه گذشته ایه که بهم دادی، هدیه ی من باشه برای قدم نوزادت “
? تو دوره زمونه الان کرایه هارو با فرزنددار شدن مردم بالا میبرن?
یازهرا:
? حیله و نیرنگ زیرکی نیست؟
??امام علی(علیه السلام) فرمودند:
ای مردم! وفا همراه راستی است، که سپری محکمتر و نگهدارندهتر از آن سراغ ندارم. آن کس که از بازگشت خود به قیامت آگاه باشد خیانت و نیرنگ ندارد.
اما امروز در محیط و زمانهای زندگی میکنیم که بیشتر مردم حیله و نیرنگ را، زیرکی میپندارند، و افراد جاهل آنان را اهل تدبیر میخوانند. چگونه فکر میکنند خدا بکشد آنها را!
چه بسا شخصی تمام پیشآمدهای آینده را میداند، و راههای مکر و حیله را میشناسد ولی امر و نهی پروردگار مانع اوست، و با اینکه قدرت انجام آن را دارد آن را به روشنی رها میسازد، اما آنکس که از گناه و مخالفت با دین پروا ندارد از فرصتها برای نیرنگبازی، استفاده میکند (1)
1- نهجالبلاغه- خطبه 41